کوثر حبیبی
از خیابان عریض و طویل ولیعصر بالا میرویم؛ بعد از پل پارکوی، از زیر تونل سبز رنگ چنارها رد میشویم. به جز چند خانه با سقف شیروانی و البته عمارت موزه سینما در باغ فردوس، دیگر تنها برجها و آپارتمانهای سفید و بلند هستند که ورود ما را به میدان تجریش خوشآمد میگویند. تجریشی که امروز، جزوی از شهر پر هیاهوی تهران شده است. اما قبلتر که در کوچه باغهای شمیران صدای آواز پرندهها با شرشر آب جویبارها در هم میپیچید، با صدای مردمانی همراه میشد که با گویش خاص خود سخن میگفتند.
شمیران از دوره قاجار با رفت و آمد اعیان و اشراف سر زبانها افتاد. منطقهای روستایی در دامنههای جنوبی رشته کوههای البرز در شمال تهران که شامل ۷۰ آبادی میشد. شمالیترین آنها پسقلعه، امامزاده قاسم، و جماران، جنوبیترین آنها ونک، قلهک، و دروس، و غربیترین آنها فرحزاد و پونک بوده و در انتهای شرقی آن سوهانک، لویزان، و نارمک، قرار داشته است. ده تجریش –یا به قول اهالی آنجا؛ «تِجریش»- مرکز اداری و اقتصادی این منطقه به شمار میرفته است. اما با گسترش شهر تهران، کمکم این نواحی در تهران ادغام شده و ترکیب بومی جمعیت آن، جز در برخی محلات کوچک و منفرد، از بین رفت.
برای مطالعهٔ ادامهٔ این مطلب به دهمین شماره از فصلنامهٔ فارسی گیلگمش مراجعه کنید.