آرزوهایم به مدرسه میروند
آرزوهایم به مدرسه میروند
نویسنده: مارال صمصامی
فرقی نمیکند که اهل کجاییم، متعلق به جایی هستیم که در آن زندگی میکنیم. اگر از کودکی شروع به شناختن کوچه و محله و پرنده و رود کنیم، در بزرگسالی صاحب هویتی خواهیم بود که به جایی وصلمان میکند و ما آن را گرامی خواهیم داشت.
با چنین ایدهای در ذهنم به فکر افتادم که اگر هر کلاس اولی همانطور که یک حرف از الفبا را میآموزد، شاخصههای طبیعت محل زندگی خودش را هم بشناسد، چقدر از هویت خود را میسازد و فردا از آن پاسداری خواهد کرد؟
ایدهام را با سرکار خانم باقری مدیر محترم دبستان گلستان شهر سمنان در میان گذاشتم که خوشبختانه پسندیدند و قرار شد در اینباره با آموزگار محترم کلاس اول خانم دهرویه هم صحبت کنم که مورد استقبال ایشان هم قرار گرفت.
برای شروع کار متناسب با آموزش حرف “ی”، یوز پلنگ آسیایی برای معرفی انتخاب شد به این علت که آنقدر تعدادشان کم شده که اگر غفلت کنیم همین ردپا نیز از ایرانمان پاک خواهد شد.
با سفرنامههای کوشکی و دلبر آقای نورآقایی و اطلاعات مفید انجمن یوز ایرانی و سایر جستجوها، شناختن سریعترین دونده دنیا و راههای صیانت از آن آغاز شد و اسلایدهای مناسب سن دانش آموزان و فیلم ماسک آماده شد. همه را همراه توضیحاتی تحویل خانم دهرویه دادم و خودم چشم انتظار پایان کلاس ماندم. بعد از کلاس نتیجه را جویا شدم، یوز بچهها را مجذوب خود کرده بود. شادی من صد چندان بود زیرا که این یوزهای کوچک پیامآوران دوستی با طبیعت در خانههایشان بودند.
پسرهای شاد کنجکاو برای جلسه بعد از یوزشان نقاشی کشیدند و معلم مهربانشان هم متنی زیبا در محدوده کلماتی که میدانستند برایشان گفته بود!
این نتیجه خوب در قدم اول باعث شد تا شناساندن سرو، درخت همپای ایرانیان را برای تدریس حرف “واو” در نظر بگیرم تا بچهها هم سرو را بشناسند و هم “ابرکوه” و هم “اورس” ۲۵۰۰ ساله دیباج در استان خودشان سمنان را و همینطور اهمیت درخت و حفظ جنگل و صرفهجویی در مصرف کاغذ را بیاموزند. کسب اطلاعات دقیق از ابرکوه با همیاری آقای نورآقایی سرعت گرفت و بچهها ساعت پرباری را با اندازهگیریهای خود از درختان گذراندند.
با چشمان پرشوق کلاس اولیهای گلستان، همیشه میتوان امیدوار بود!
منتظرمان باشید…!!!