ره‌گومقاله‌ها

مفهوم شادی در دین زرتشت

مفهوم شادی در دین زرتشت

عصری که با ظهور زرتشت در ایران مشخص می‎شود، زمانی است که اقوام کوچ‎نشین آریایی با ورود به فلات ایران وارد مرحله‎ یکجانشینی شده‎ و پس از سال‎ها نبرد با بومیان این سرزمین‎‎، درصدد آن برآمدند تا تمدن خویش را پی افکنند؛ از این‌رو، آن‎ها نیازمند دوری ‎جستن از خشونت زندگی شبانی و صلح و آشتی با دیگر اقوام بودند. پس هنگامی‌که زرتشت با معجزه‎ خنده دیده بر جهان ‎گشود، پایان جنگ و خشونت و آغاز صلح، دوستی و شادمانی را نوید ‎داد. این چنین، خدایان جنگ‎طلبِ دَئِوه‎ها قدرت خود را از دست دادند و خدایان خردمند و آشتی‎جوی اَهوره‎ها جایگزین آن‎ها شدند. در این میان اهورامزدا، سرور خردمندان، برترین جایگاه را از آنِ خود ساخت و خلاف‎آمدِ خدایان دیگر، آفریدگار همه‏ افراد بشر به ‌شمار رفت. او سرچشمه تمام خوبی‎ها و نیکی‏های عالَم دانسته شد که بر انجام فعل شر یا عمل بیهوده‎ ناتوان بود. در چنین جامعه‌ای «صلح و شادمانی» از والاترین ارزش‎های انسانی به‌ حساب آمده که مگر با تلاش و کوشش در راستای آبادانی جهان، زندگی، همزیستی در کنار یکدیگر و نیکی ‎ورزیدن به همدیگر به دست نمی‌آید.

شادی آفریده اهورامزدا

در اندیشه‎ زرتشت هر آنچه آفرینش خیر و خوبی است، تنها از آن اهورامزدا و هرگونه پلیدی و زشتی به اهریمن و عالم خلقت او تعلق دارد. پس شادی و رامش، در هر دو جهان، آفریده اهورامزدا دانسته می‎شود و سرشت آن از نور و روشنایی است. آفرینش شادی چندان گرانمایه و پرارج بود که اهورامزدا در جهان مینوی یکی از برترین ایزدان بزرگ را به ‎مانند آفریننده شادی‎ها هستی بخشیده و جایگاه او را به‎ عنوان مظهر و نگهدارنده‎ شادمانی قرار داده بود. همچنین آفرینش شادی در جهان گیتی، همسنگ و همتراز برترین موجودات مادی ‌‎مانند آسمان، زمین و آدمیان‎ شمار می‎رفت. همان‎گونه که در سنگ‌نبشته‎ داریوش‎شاه در نقش رستم می‏خوانیم: «خدای بزرگ اهورامزداست؛ که این زمین را آفرید؛ که آن آسمان را آفرید؛ که انسان را آفرید؛ که شادی را برای انسان آفرید؛ که داریوش را شاه کرد؛ یک شاه از بسیاری؛ یک فرماندار از بسیاری».

بنابراین، شادی در این جهان حقی دانسته می‎شود که از سوی اهورامزدا در اختیار آفریدگان و انسان گذاشته شده تا بتوانند با نیروی آن در برابر اهریمن و نیروهای شر بایستند. در چارچوب این نگرش، غم به شکل پدیده‏ای تصویر می‎شود که سرشت آن از تاریکی اهریمن است و جز نابودی شادی و رامش آفریدگان اهورایی، مقصودی ندارد. پس انسان در سراسر زندگی خود همواره با شادی و اندوه قرین است و چاره‎ای ندارد، مگر آنکه نهایت تلاش خود را به‎ کار گیرد تا با شادمانی زندگی کند. هرچند غم و شادی با مرگ انسان نیز پایان نمی‎گیرد، چه بسا در دنیای پس از مرگ «روان نیکوکاران شادتر و روان بدکاران غمگین‎تر است» (تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۷). با این‎ حال، در فرجام جهان که هنگام وِزارش (جدایی نیکی از بدی) خواهد بود، نیروهای تاریکی برای همیشه نابود خواهند شد. آنگاه همان‎گونه که دینکرد یاد می‎کند: «هیچ آفریده‎ای در حالت خصومت نمی‎ماند. اهریمن و دیگر دیوان و دُروجان شکست خورده و سرکوب و کشته می‎شوند، همه بدی‌ها و عیب‎ها از آفریدگان خوب دور می‏شود و همه آفریدگان که مانند ما جوهر اصلی‌شان روشنی است، در خلوص و پاکی و بی‎عیبی و بی‎نیازی و کامکاری و آسوده از دشمن و در شادی کامل قرار می‎گیرند» (آموزگار، ۱۳۸۶: ۴۴)؛  چنان شادی‎ کامل و نابی که از آمیختگی هر اندوه و رنجی آسوده است و هیچ پایانی برای آن تصور نمی‎شود.

برای خواندن ادامه این مطلب به شماره هفت مجله فارسی گیلگمش مراجعه کنید.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا