هفت شهر عشق و غدد هیپوفیز!
ابتدای کار سیمرغ ایعجب جلوهگر بگذشت بر چین نیم شب
در میان چین فتاد از وی پری لاجرم پر شور شد هر کشوری
گر نگشتی نقش پرّ او عیان اینهمه غوغا نبودی در جهان
همایش ارتباط غدد هیپوفیز و هفت شهر عشق عطار
همهچیز از یک رویا آغاز شد. رویایی که در آن هفت هورمون هیپوفیز در کنار هفت وادی، همچون مرغان عطار در آسمان به پرواز درمیآیند. رویایی که زمان، آن را به یکی از بدیعترین همایشهای علمی- فرهنگی کشور بدل خواهد کرد.
دکتر لیلی ماحوزی، فارغالتحصیل رشته پزشکی از دانشگاه لیدز انگلستان و متخصص داخلی و فوق تخصص غدد از دانشگاه تافت امریکا، بهویژه تمرکز بالینی خود را در دانشگاه ویرجینیا بر هیپوفیز نهاده و در کنار برجستهترین جراحان مغز و اعصاب و هیپوفیز _ دکتر خسرو پارسا و دکتر کاظم عباسیون _ درمان بیماران هیپوفیز را در ایران به عهده گرفت.
از سال ۱۳۹۱ مطالعات خود را پیرامون منطقالطیر عطار آغاز نمود و پژوهش در خصوص کارکردهای ویژه هورمونهای هیپوفیزی از سر گرفت. در ماه ژوئن سال ۲۰۱۲ نظریه خود، در مورد امکان وجود ارتباط میان هورمونهای هیپوفیزی، را در مهمترین کنگره انجمن جراحی هیپوفیز جهان _ ISPS _ در مونترال ارائه کرد و مورد استقبال بسیار قرار گرفت.
او این نظریه را همان سال در دانشگاه آکسفورد مطرح کرد و پس از سه ماه پژوهش در دانشگاه هاروارد با نظارت دکتر لاوز و دکتر سیمور رایکلین و همچنین دو ماه مطالعه در آکسفورد باراهنمایی دکتر جان واس و دکتر اشلی گروسمن پایههای تمرکزی عمیقتر بر کارکردهای عاطفی و روانی هورمونهای هیپوفیزی را بنا نهاد.
هدف این پژوهش نگاهی نو به علم پزشکی، بهویژه درزمینه تاثیر هورمونها و دستگاه عصبی بر چگونگی بروز حالات عاطفی و تجربیات عرفانی بود. این کوششها بیانگر امکان تاثیرگذاری اندیشهها و تجربیات مشرق زمین _ بهویژه ادبیات، عرفان و فرهنگ ایران _ بر غرب، نهتنها در حوزه علوم انسانی که در حوزه کشف مفاهیم پزشکی بود.
این اندیشه که حضور بزرگترین متخصصان هیپوفیز، نورولوژی، جراحی مغز و چشمپزشکی در کنار بزرگترین هنرمندان _موسیقیدانان و پژوهندگان تاریخ و فرهنگ میتواند عرصهای از شناخت را فراهم آورد که در آن پیوندی نو میان شرق و غرب، علوم انسانی و پزشکی، تن و روان فراهم آید، سبب خلق همایشی شد که از ۶ تا ۱۶ اردیبهشتماه در شهرهای تهران، نیشابور، شیراز و اصفهان برگزار شد.
روز نخست این همایش در کاخ نیاوران برگزار شد.
حضور نماینده یونسکو، خانم دکتر مریم ظریف، دکتر مجتبی زارعی، نماینده نظام پزشکی و دکتر مظاهری مشاور وزیر امور خارجه و وزیر فرهنگ و ارشاد در مراسم افتتاحیه بیانگر گستردگی حوزه تاثیر همایش بود. بخش علمی همایش با سخنرانی دکتر رحمت، رئیس انجمن جراحی مغز و اعصاب کشور و دکتر کاظم عباسیون، جراح برجسته مغز و اعصاب آغاز شد. دکتر مایکل ترنر، کاشف GHRH (هورمون آزادکننده، هورمون رشد) و متخصص هیپوفیز _که با صندلی چرخدار بر روی سکوی سخنرانی آمده بود و درباره کشف شگفتانگیز این هورمون سخن میگفت بسیار تحسینبرانگیز بود.
بخش ادبی همایش با سخنرانی دکتر امیرحسین ماحوزی با مروری بر روند تکامل شعر پارسی گشایش یافت. که در آن با تاکید بر استواری ستونی چون عطار در شکلگیری شعر عرفانی فارسی، تاثیرپذیری مولانا و حافظ از عطار و چگونگی تاثیرپذیری عطار از شاهنامه و عرفان پیش از خود مورد تحلیل قرار گرفت.
نهال تجدید _دکترای زبان چینی_ از مذاهب چینی و چگونگی انتقال این ادیان از طریق ایرانیان و سرزمین ایران سخن گفت.
در بخش بعدی _که بخش هنری بود_ استاد پرویز تناولی درباره تصاویر خود درزمینه هفت شهر عشق عطار و هیپوفیز سخن گفت. او که پس از شنیدن نظریه دکتر ماحوزی به این دیدگاه دلبسته بود، با خلق هفت اثر جاودانه که هرکدام به یکی از وادیهای عطار و هورمونهای هیپوفیز اشاره میکرد، همچنین با آفرینش تصویری از سیمرغ که جایگاه آن را در محل حضور هیپوفیز در مغز نشان میداد، بخش هنری را غنایی نو بخشید. درنهایت همایش در فضایی روحبخش با گروه موسیقی استاد امیر صمدی که کودکان و نوجوانان را به طرزی خیرهکننده مسلط بر ادبیات و موسیقی پرورده بود، خاتمه یافت. سخنان احمد محیط طباطبایی ریاست محترم میراث فرهنگی درباره تاریخ کاخ گلستان در هوای لطیف اردیبهشتماه نویدبخش روزی بهیادماندنی بود. سخنرانی «جرج کروسوس»_ رئیس بخش غدد و اطفال دانشگاه آتن _ درباره تکامل استرس و تعادل هورمونی در فلسفه کهن یونان و پزشکی، نخستین سخنرانی پیونددهنده دانش پزشکی و فلسفه به شمار میرفت. سپس دکتر «سیمور رایکلین»، پدر هیپوفیز و رئیس پزشکان امریکا – در ۹۲ سالگی – با طراوت درباره تاریخ نورواند و کرینولوژی سخن گفت. همچنین، «کرگ هویت»، رئیس بخش چشمپزشکی دانشگاه USC، درباره نویسندگان نابینا و تاثیر نابینایی در زندگی و آثارشان سخنرانی کرد. سخنرانی تاثیرگذار دکتر هویت با شعرخوانی فصیح و استوار محمود دولتآبادی ادامه یافت. او با خواندن قصیدهای غرا از رودکی، به نابینایی او و تاثیر نابینایی بر شعرش اشاره کرد.
در بخش بعدی این روز پربار که گویی خستگی سفر میهمانان خارجی هم رنگباخته بود، دکتر خسرو پارسا درباره هیپوکامپ، اهمیت فوقالعاده آن در مغز و رابطه آن با هیپوتالاموس و اهمیت آن در تجربه عواطف و حافظه سخن گفت.
دکتر «جان واس» استاد دانشگاه آکسفورد در مقالهای که بسیار پرحرارت ارائه شد درباره موسیقی غرب و ذهن همچنین تاثیر موسیقی بر هورمونها، مطالبی بدیع مطرح کرد. تاثیر موسیقی بر حرکات چشمی کودکان، موضوع سخنرانی دکتر براوسکی، استاد مایوکلینیک امریکا بود.
سخنرانیهای علمی_ادبی با پرسش و پاسخهای پرشور در فضای رویایی کاخ گلستان، در حالی خاتمه یافت که چشمان میهمانان به امید ادامه این بحثهای نو میدرخشید.
این شب پربار با موسیقی بینظیر استاد پیمان یزدانیان و حسام اینانلو- که آنان نیز بهنوبه خود با پیانو و کمانچه پیوندی استوار میان موسیقی مغرب و مشرق برقرار کرده بودند، پایان پذیرفت. مهمانان فردای آن روز رهسپار نیشابور شدند.
نمیتوان از استقبال گرم مردم نیشابور و فرماندار فرهنگ دوست و فرزانه این شهر باستانی ایران، یادی نکرد. نیشابور در انتظار پزشکان، هنرمندان و ادب پژوهان ایران و جهان بود. به دلیل استقبال بینظیر مردم نیشابور محل همایش به تالار سیمرغ تغییر یافت.
در نیشابور مراسم با سخنان فرماندار نیشابور، آقای دکتر مظفری، آغاز شد. پروفسور صادقی درباره خیام و دکتر گارسیا و دکتر منیژه نوری، درباره خراسان و تولوز سخن گفتند. دکتر «اٌیسیکو» رئیس انجمن جراحان مغز و اعصاب امریکا درباره پزشکی در قاره آفریقا سخنرانی کرد. البته با لباس محلی آفریقا.
اما سخنرانی ریچارد بولت بدون تردید بهیادماندنیترین سخنرانی این روز بود. او که پروفسور تاریخ در دانشگاه کلمبیا و دانشجوی ریچارد فرای بوده، بزرگترین نیشابور شناس جهان و پژوهشگر برجسته حوزه تاریخ و تمدن ایران و اسلام است. او درباره تاثیر نیشابور بر هنر و فرهنگ ایرانزمین سخن گفت. نگاه بدیع، ویژه، ژرف و چندوجهی او، با سخنرانی بسیار مسلط، مدلل و جامعش، تشویق دانشمندان و مردم قدرشناس نیشابور را به همراه داشت. شب، میهمانان در کاروانسرایی قدیمی با موسیقی محلی پذیرایی شدند و سپس دکتر «آرشید آذرین»، پزشک متخصص رادیولوژی قلب و عروق و نوازنده برجسته پیانو، به مناسبت هفت شهر عشق، موسیقی هفتجان را اجرا کرد.
دومین روز اقامت در نیشابور، با مراسمی باشکوه برای پردهبرداری از تمبر همایش و اهدای نشان سیمرغ به سی تن از بزرگترین پزشکان و دستاندرکاران همایش آغاز شد.
سخنان «مری لی ونس»، رئیس انجمن هیپوفیز دانشگاه ویرجینیا، درباره حضور زنان در پزشکی و «لویس سوبرینو»، رئیس بخش غدد دانشگاه لیسبون درباره رابطه فرزندان محروم از پدر و ایجاد آدنوم هیپوفیزی، از سخنرانیهای مهم روز دوم بود.
بخش دوم همایش با سخنرانی دکتر شروین وکیلی و دکتر لیلی ماحوزی بهراستی پرشورترین اجرای آن روز بود. دکتر شروین وکیلی _که تالیفهای متعددی درزمینهٔ تاریخ اساطیری و جامعهشناسی دارد و بازسازی هویت ایرانی، بنمایه اصلی آثار او را شکل میدهد_ درباره سیمرغ در فلسفه و عرفان ایرانی سخن گفت و بابیان دیرینۀ اساطیری سیمرغ و ارتباطش با پزشکی و گیاهان دارویی، همچنین با نشان دادن رابطه میان طاووس و سیمرغ و تاکید بر اینکه طاووس نشاندهنده ظهور آشکار حق، و سیمرغ بیانگر رویۀ خفی اوست، درک از سیمرغ را تازگی بخشید. تسلط او بر موضوع، معرفی منابع تازه و نگاه بدیع او به اسطوره، تاریخ و ادبیات ایران بهراستی آموزنده و حیرتآور بود.
دکتر لیلی ماحوزی، سخنرانی عطار و هیپوفیز که عامل اصلی ایجاد این گردهمایی باشکوه بود، را ارائه کرد. او به شکلی سمبولیک هورمونهای LH (هورمون لوتئینی کننده) و FSH (هورمون محرک فولیکولها) را با طلب، پرولاکتین را با عشق و هورمون رشد را با معرفت، پیوند داده بود. وی همچنین، استغنا را با ADH (هورمون ضد ادرار)، توحید را با اکس توسین، حیرت را با TSH(هورمون محرک تیروئید) و فنا و بقا را با ACTH (هورمون محرک قشر ادرنال) همگام شمرد.
دلایل او بر همراهی سمبولیک این هورمونها با عواطف ذکرشده، بهاندازهای قابلقبول بود که ذهن آدمی را بهسوی پژوهشهایی ژرف بر تاثیر دقیق هورمونها بر عاطفه انسانی رهنمون میکرد. جلسه با پرسشهای پرشور میهمانان و سیمور رایکلین و پاسخهای دکتر ماحوزی پایان یافت و البته تاثیر آن در تشویق طولانی و ایستاده همه شرکتکنندگان تالار سیمرغ، قابلمشاهده بود.
کنسرت استاد شهرام ناظری، شب نیشابور را به شبی تاریخی بدل کرد. بیش از ده هزار نفر، برای شنیدن آوای موسیقی او به تربت عطار آمده بودند. و استاد بر سر مزار عطار با همراهی دف و تنبور، به قول مولانا، بزم خدا را شادمانه برگزار کرد. در نیشابور شهر رنگی دیگر یافته بود. پوسترهای همایش و نشانهای سیمرغ همهجا دیده میشد.
روز بعد، شیراز میزبان پزشکان و فرهنگیان بود. برنامه در کتابخانه اسناد ملی شیراز برگزار شد و با خوشآمد گویی گرم از سوی کوروش کمالی سروستانی، رئیس کتابخانه اسناد ملی فارس، آغاز گردید. در این روز، سیمور رایکلین، از نورواند و کرینولوژی و مسیر هورمونی تجربههای عرفانی و دکتر ونس، از عوارض روانی بیماری کوشینگ، سخن راندند. سخنرانی بسیار گرم و مسلط دکتر هویت، درباره بورخس و تفاوتهای سبکی او پیش و پس از نابینایی، فوقالعاده بود. دکتر «لاوز» رئیس بخش جراحی مغز و اعصاب هاروارد، درباره چگونگی زندگی یک جراح مغز گفت! دیدار از تابلوهای هنری پرویز تناولی و جمشید بایرامی و موسیقی گرم محلی شیراز، پایانبخش برنامه روز نخست شیراز بود. صبح فردا، همایش در بیمارستان نمازی شیراز برگزار شد. سخنرانیها تخصصیتر بود و در سه بخش چشمپزشکی، غدد و جراحی، ارائه گردید. در بخش چشمپزشکی، سخنرانی قابلتوجه دکتر کامران پارسا درباره ملونپین و شبکیه، چشمگیر بود. در بخش غدد مایکل ترنر و دکتر سوبرینو، درباره تجربههای بالینی خود، در مورد هورمون ردش و پرولاکتین سخن گفتند و دکتر لاوز و دکتر گیو شریفی، درباره روشهای جراحی هیپوفیز در بخش جراحی، سخنرانی کردند.
از بخشهای برجسته برنامه عصر، سخنرانی دکتر فرخ سعیدی جراح زبردست درباره پرسپولیس و اهمیت آن بود.
شب، برنامه موسیقی استاد شهرام ناظری در ارگ کریمخان در هوای لطیف بهاری شیراز با طراوت باران، خاطرهای فراموشنشدنی برای میهمانان به ارمغان آورد.
روز بعد، دیدار از تخت جمشید که ستونهای ایستاده استوارش افتخار ایرانیان و احترام همه دانشمندان غربی را برانگیخته بود، بهراستی تجربهای حیرتانگیز برای همه میهمانان بود. بهویژه که محل اقامت در نزدیکی نقش رستم بود و پذیرایی گرم میزبانان، گویی شکوه ایران هخامنشی را تداعی میکرد. تنبورنوازی مینا مؤمنی و آوای گرم موسیقیاش در این فضا، هم بیانگر حضور سبکی نو در موسیقی ایران بود و هم به طرز غریبی بیانگر پیشرفت موسیقی ایرانی میان جوانان و بهویژه زنان ایرانزمین.
در میان سرمستی میهمانان از بوی بهارنارنج شیراز و فضای گرم هنری و ادبی شهر حافظ و سعدی، تاریخ پرشکوه این خطه و موسیقی گرم و دلنواز آن، سفر بهسوی اصفهان کشیده شد. اصفهان درحالیکه زایندهرودش پر آب بود و معماریاش ما را به دوران صفوی و شکوه آن سامان میبرد، میزبانی روز بعد را عهدهدار بود. دانشگاه هنر اصفهان، آماده برگزاری آخرین نشست علمی و هنری بود. در این نشست «گرتا برمن»، دکترای تاریخ هنر از دانشگاه هنرهای زیبا، به دانش و هنر مدرن، با تمرکز بر حسآمیزی در عرصه هنر پرداخت. سخنرانی او با استقبال گرم همراهان و پرسشهای متعدد همراه بود. در ادامه، دکتر بولت، درباره اسلام و صلح سخن گفت. این سخنرانی که حدود یک ساعت به طول انجامید، یکی از پربارترین سخنرانیهای طول مدت همایش بود. سپس، محمدجعفر محلاتی درباره صلح، اخلاق جنگ و دوستی پاکبازانه سخن راند.
موسیقی برجسته حسین علیزاده که سالها برای ساخت موسیقی هفت شهر عشق و پیوند آن با هیپوفیز و هفت هورمون آن تلاش کرده بود پایانبخش همایش عطار بود.
در این همایش، نهتنها بار علمی، ادبی و هنری، بلکه همکاری گروههای مختلف گردشگری در ارائه بهترین نوع خدمات، قابلتوجه بود. در این میان حضور آرش نورآقایی و گروه توانمندش، در معرفی مکانهای گردشگری و کمکهای پاکبازانه آنها در نقل و انتقال دکتر ترنر با صندلی چرخدار که با امکانات ایران غیرممکن به نظر میرسید، یکی از مهمترین علل موفقیتهای همایش بهشمار میرفت.
هدف عطار بر ساختن انسان والا و حضور هورمونهای هیپوفیزی، رساندن انسان به اوج و کمال است. این همایش پیوند میان ابعاد مختلف تن و روان را برای نیل به این کمال ضروری میداند و امیدوار است که گامهای بعدی جهانی در جهت ارائه علوم انسانی در دانشگاههای پزشکی و گذراندن واحدهای روانشناسی و پزشکی در گروههای علومانسانی برداشته شود. به گفته دکتر لاوز: این بزرگترین قدمی بود که در پیوند پزشکی و هنر و ادبیات برداشتهشده و امید است که گامهایی بزرگتر در اتصال میان شرق و غرب، رفتوآمد گردشگران، مبادله استاد و دانشجو، بهویژه تعامل میان گروه فرهیختگان برداشته شود.
این همایش بهنوبه خود سبب آغاز تاسیس بنیاد عطار گردید که در آن رضا غفاری، مهرنوش فتحاللهی و کامیار قاسمی هدف خود را بر حمایت از پژوهشهای فرهنگی، هنری و علمی نهادند.
این همایش همچنین میتواند، نوعی دیگر از گردشگری با تمرکز بر ادبیات، هنر، دانش و عرفان را پایهگذاری کند.
شکرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود