کارکرد شاهنامه چیست؟
انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران در یکی جلسههای سه شنبه میزبان خانم دکتر ساقی گازرانی بود تا با علاقهمندان و شرکتکنندگان مراسم درباره شاهنامه صحبت کند. ساقی گازرانی میگوید شاهنامه هویت ماست. شرح این جلسه پربار را در گزارش مریم ستاری بخوانید:
خانم دکتر ساقی گازرانی یکی از آن دردانههای ایران زمین است که باید خوانده شود، باید شناخته شود. وی بیش از آنکه به محققی بماند، شبیه باستانشناسی است که در حال کاوش است آنهم نه در محوطه و تپههای باستانی و بین مشتی خاک بلکه در بین محصولات فرهنگی ایران زمین. وی در حال شکافتن و واکاوی لایههای فرهنگی و یافتن عناصری است که اگرچه سالها در ناکجاآباد دفناند و به ظاهر فراموش شدهاند اما در نهایت ایرانی و فرهنگ ایرانی را میسازند و شکل میدهند. ولی با یافتن این لایهها آثار شگرفی را مییابد که بازتابشان درزندگی روزمره ایرانی تابیده شده. از این روست که او باور دارد: «در فرهنگ چیزی هرگز فراموش نمیشود و فقط از جایی به گونهای دیگر سر بر میآورد.»
وی که متولد سال ۱۳۵۱ است تحصیلات خود را در اروپا و امریکا به پایان رساند اما جالب اینکه رساله کارشناسی و دکتری وی در ایران زمین ریشه داشت. در کارشناسی ارشد موضوع «عیاری» و دکتری «حماسههای سیستانی» را بر میگزیند و سیستان که سرزمین رستم دستان است او را با شاهنامه عجینتر میکند.
روز ۱۵ اسفند ۹۶ انجمن راهنمایان گردشگری ایران طی نشستی از ایشان دعوت کرده و ایشان نیز تجربیات و اسرار و یافتههای گرانبهایشان را سخاوتمندانه در اختیار علاقمندانشان میگذارد.
موضوع اصلی نشست حول محور شاهنامه و هویت ایرانی میگردد. و به سوال اساسی «کارکرد شاهنامه چیست؟» پاسخ داده میشود. آیا ایرانیها شاهنامه را بیش از اندازه بزرگنمایی کردهاند و یا برعکس آنچنانکه باید ظرافتها و پیچیدگیها آنرا نشناختهاند؟ و در نهایت این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان رد پای شاهنامه را در دیگر تولیدات فرهنگی و شاخههای هنری دید؟
بخش اول نشست حول این موضوع است که آیا ایرانیان آنچنان که بسیاری تصور و ادعا میکنند پارسی زبان بودنشان را و مدیون فردوسی و شاهکار او شاهنامه هستند؟ و آیا میتوان ادعا کرد که تنها یک شخص ،هر چند سرشار از نبوغ و تنها یک اثر، هر چند شاهکار اعصار مختلف، میتواند در برابر تهاجم و تغییر فرهنگی یک قوم و مهمتر از آن تغییر یک زبان که سرزمین پهناوری به آن تکلم می کنند، ایستادگی کند؟ خانم دکتر گازرانی معتقد است اگر چه نباید در نمایاندن نقش فردوسی و شاهنامه در نگاه داشتن زبان پارسی اغراق کرد اما در عین حال این اثر از چنان غنا و نبوغی برخوردار است که می توان نقش آنرا در بدنه دیگر آثار فرهنگی و تاریخ این سرزمین بررسی کرد.
وی با این پرسش که آیا ایرانیها به قدر کافی با شاهنامه و کارکردها و پیچیدگیهای آن آشنایی دارند مخاطبان خود را به چالش دعوت میکند و میپرسد آیا شاهنامه مانند اسطورهها یونانی و غرب یک اسطوره صرف است و یا کارکرد دیگری نیز دارد. او در پاسخ اشاره می کند شاهنامه به هیچ عنوانً از تخیلات خالقش سرچشمه نگرفته گرچه در شاهنامه با موجودات اسطورهای و خیالی سروکار داریم اما آنرا میتوان تاریخ نگاری به سبک ایرانی و در ژانر شعر قلمداد کرد که ریشه در عصر ساسانیان دارد.
چنانچه در زمان ساسانیان آثار مشابه دیگری وجود داشته که توصیف ادوار تاریخی از لحظه آفرینش میپرداختند پس خداینامهها و یا همان شاهنامهها نوعی تاریخنگاری است که در شرق و به خصوص در ایران مورد پسند اقوام ایرانی بوده و میتوان نخستین و مهمترین کارکرد شاهنامه را «روایت گری تاریخی» دانست. شاهکار مهمی که با نبوغ خالقش نقش خداینامههای دیگر را کمرنگ کرده و در عوض خون تازهای به سنت تاریخ نگاری و شاهنامه نویسی ایران میدهد.
اگرچه شاهنامه روایت شاهان است اما هرگز هنر را خادم شاهان نکرده و مدح ایشان را نگفته است و اگرچه در ادوار مختلف، حکومتهای مختلف از آن به عنوان ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی زمان سود جستهاند اما اتفاقاً میتوان این اثر را شاهکاری دانست که در بسیاری از ابیات خود دیدی انتقادی نسبت به شاهان داشته و صرف نظر از اینکه شاه ایرانی باشد یا از سرزمین دیگر، شاه بیخرد و بیتدبیر را از هم تمیز میدهد و نکوهشش میکند چنانچه زمانی که کیکاووس و رستم در برابرهم قرار میگیرند و زمانی که سرزمین در خطر حمله سهراب است رستم در ابیاتی از بیخردی شاه گله میکند.
تهمتن برآشفت با شهریار که چندین مدار آتش اندر کنار
همه کارت از یکدگر بدترست ترا شهریاری نه اندر خور دست
و در جایی دگیر از شاه گله میکنند بابت رنجاندن رستم و بیخردی شاه
کسی را که جنگاوری چو رستم بود بیازارد او را، خرد کم بود
پس آنچنانکه میبینیم شاهنامه در مدح شاهان و یا حتی یک اثر ناسیونالیستی و یا فاشیستی آنچنانکه برخی ادعا میکنند نیست بلکه روایتی هنرمندانه از تاریخ است.
اما با کاووش در دیگر لایههای فرهنگی ایران میتوان باز هم رد پای شاهنامه را در ادبیات شفاهی بازیافت که در سنت نقالی به اوج خود میرسد. و البته نه اینکه شاهنامه پدید آورنده نقالی باشد چرا که سنت نقالی از زمان اشکانیان مرسوم بوده و شاهنامه به زیباترین شکل توانسته در این قالب جاری شود و از این روست که ایرانیان نقالی را با شاهنامه میشناسند. گاهی نیز اثرات شاه نامه فراتر رفته و به بطن زندگی انسانها رسوخ میکند چنانچه در سنت رزم و بزمها و عزای اقوامی چون لرها، کردها و اقوام بختیاری و به خصوص در موسیقیهای مراسم عزایشان میتوان به روشنی لایههایی از تاثیر و حضور شاهنامه را یافت و گاه نیز ذهن خلاق ایرانی بیآنکه خود را در زندان زمان و مکان محصور کند میتواند وقایع را در هم بیامیزد و ازآن فرآورده جدیدی ارائه دهد چنانچه در ادبیات داستانیمان با اسطورههایی برخورد میکنیم که رستم را در کنار امام شیعیان علی میبینیم و هیچ مهم نیست که این دو در یک زمان نزیسته اند و اساساً خاصیت فرهنگ این است که همواره از قید و بندهای زمان و مکان جداست و مثل آب جاری شده و راه خود را مییابد.
در پایان دکتر گازرانی به استناد به آثار هنری جمعآوری شده در داخل و خارج مرزهای ایران به حضور و تأثیرگذاری اساطیر شاهنامه برهنرهای مختلف اشاره میکند. چنانچه در آثار موسیقی، نگارگری و مینیاتور در عصرهای مختلف شاهد وجود داستانها شاهنامه هستیم که خود شاهدی بر این مدعی ست که شاهنامه در مکتب فرهنگ و هنر ما نفوذ کرده و همواره باقی خواهد ماند.
ولی در انتها وظیفه پارسیزبانان را در قبال این شاهکار تاریخی و ادبی متذکر میشود از آنجایی که ما پارسیزبانان از این موهبت برخورداریم که میتوانیم با زبان امروزی خود متنی که هزاران سال پیش نوشته شده است را دریابیم پس برماست که دینخود را به این اثر ادا کرده و دستکم آنرا بخوانیم چرا که در لایه لایههای آن هویت ما نهفته است هویتی که چه در سرزمین خود و چه در دنیای بدون مرز به پارسیزبانان معنا میبخشد.