بهادر امینی
اجزای فرهنگی اقوام و ملتها با هم پیوند عمیقی دارند. موسیقی، لباس، ادبیات، خوراک، رسوم و آداب و اعتقادات و صنایع دستی همه به نوعی، در هم تنیده شدند و فرهنگ یک قوم را شکل میدهند. قسمت بزرگی از داستانگویی و جذابیت صنعت گردشگری دنیا در همین بخش فرهنگی تعریف میشود. جایی که برای تنور یا نان میتوان در هر فرهنگی صدها داستان و افسانه پیدا کرد. مثلاً در پیوند پوشش و خوراک با زبان اصطلاحی مثل «لباس پلوخوری» داریم و موسیقی و اشعار هنگام تولید و برداشت و تهیۀ غذا پل ارتباطی خوراک با موسیقی و ادبیات هستند. یکی از قویترین اجزای پیونددهندۀ فرهنگ اقوام با یکدیگر خوراک و غذاست و واسطۀ این ارتباط کلام و ادبیات و گفتار روزمرۀ مردم است که در قالب فرهنگ شفاهی پر از اصطلاح و کنایه و تمثیل مرتبط با غذا نمود پیدا میکند. فرانسویها تا مدتی برای توصیف بریتانیاییها به آنها «رستبیف» میگفتند که بعدها بار منفی و توهینآمیز پیدا کرد؛ همانطور که انگلیسیها در پاسخ به آنها «قورباغه» میگویند که باز اشاره به عادت غذایی فرانسویها دارد. اصطلاحات و مثلهای مرتبط با خوراک در زبانی میتواند تابوهای غذایی یک قوم را نشان دهد که برای نمونه در فارسی میگوییم: «سگ هرچقدر هم که چاق باشه گوشتش رو لای پلو نمیذارن!» که اشاره به تابو بودن خوردن گوشت سگ در ایران دارد.
برای مطالعهٔ ادامهٔ این مطلب به دهمین شماره از فصلنامهٔ فارسی گیلگمش مراجعه کنید.