میراث آب در ایران زمین
تمنای عنصر شفابخشی چون آب ریشه در خلقت هستی دارد. نیاز وجود آن در بهبود روند زندگی بشر، نیازی همگانی است که بنیاد زندگی، غذای آدمی، باروری گیاهان، بقای حیوانات و … را در بر میگیرد. ماهیت وجودی آن قداستی برایش رقم زده است تا یکی از باورهای مشترک فرهنگی میان مردم جهان باشد. با این تفاسیر اهمیت موضوع برای ایرانزمین و مردمانش به دلیل جغرافیای نسبتا خشک منطقه، پررنگتر جلوه میکند.
دو گوهر چو آب و چو آتش به هم برآمیخته باشد از بن ستم
آنچه از دنیای باستان درباره آب برای ما به جا مانده، مجموعهای از داستانها و واقعیتهای درهم آمیخته است که در بیشتر مواقع نمیتوان واقعیت را تمیز داد. در نهایت با تکیه بر آثار و نوشتههای به جا مانده، درمییابیم که آب عنصری مقدس و مورد توجه تمدنهای باستان بوده است. ایزدانی همچون اپامنپات که تخمه همه آبها بوده، اَناهیتا، تیشتر، هوروتات یا خرداد، همه از ایزدان آب بودهاند. در نیایشهای کتاب وداها، آب با سیمای مادر، ایزد بانو و بیوهای جوان به تصویر کشیده شده است. همچنین در میان دو ایزد برتر هندوئیسم، متیره ایزد آتش و ورونه ایزد آب (ایزد آسمان) بودهاند. این در حالیست که در اوستا این لقب برای اَناهیتا (ایزد بانوی آبها) به کار رفته است. بارها در اوستا با تفاسیری روبهرو میشویم که اهمیت آب را گوشزد میکنند؛ از آن جمله: اورمزد آب را از گوهر آسمان میآفریند تا با آن جهان زندگی بیاید و از آن باد، باران، مه، برف و ابرهای بارانزا پدید میآیند. اهریمن دیو اَپوش (خشکسالی) را به رویارویی تیشتر (ایزد آب) میفرستد. اورمزد آب را برای کشتن دیو تشنگی (زئیری) آفریده است. در تیریشت نبرد تیشتر (الهه باران) و اَپوش (دیو خشکسالی) به تصویر کشیده شده است. در آبانیشت هم به عنوان یکی از بلندترین و کهنترین سرودهای اوستا، نام اَناهیتا در ستایش ایزد بانوی آبها برده شده است. در نهایت اسطورهها و داستانهایشان آنجایی به پایان میرسند که نطفه اَشو زردشت در دریاچه کیانسه گذاشته شد تا دختری که در آن تنش را میشوید، از آن آبستن شده و سوشیانت موعود به دنیا آید.
بنابر آنچه مری بویس در کتاب تاریخ کیش زرتشت آورده است، از دیگر موارد قابل توجه در آیینهای باستان، همراستایی آب و آتش به عنوان ابزارهای شناخت درست از نادرست است. به طوری که در نمونهای فرد متهم به شکستن پیمان یا سوگند را وادار میکردند تا در حالی که رانهای مردی ایستاده در آب را میگیرد، خود در زیر آب غوطهور شود. از همین لحظه، کمانداری تیری میانداخت و دوندهای برای آوردن آن میدوید و تا بازگشت او، متهم در زیر آب، اگر همچنان زنده بود، بیگناه شمرده میشد و اگر میمرد، گنهکار.
میان اسطورههای داستانهای باستان هم گیلگمش پهلوان حماسی بابل به جستوجوی گیاه حیات میرود. اسفندیار با غسل در آب، رویینتن میشود. خضر جاودانه شد و ماجرای آن تا جایی پیش رفت که آب حیات را آب خضر خواندند. اسکندر هم در جستوجوی آب حیات ناکام ماند.
برای خواندن ادامه این مطلب به شماره هفت مجله فارسی گیلگمش مراجعه کنید.