بافندگی در ایران؛ آمیزهای از سنت، هنر و عامیانهها
به گواهی تاریخ و بر اساس کاوشهای باستانشناختی، بافندگی به ویژه فرشبافی در میان اقوام مختلف سرزمین ایران، قدمتی دیرینه دارد. یافتههای تاریخی، چه در حوزه جغرافیای امروز ایران و چه در جغرافیای بزرگ و افتخارآفرین گذشته، شواهدی به دست میدهد که شامل نشانههایی مستدل و تردیدناپذیر از شاخههای مختلف فرشبافی به ویژه قالیبافی است. در کنار برخی از یافتههای تاریخی که تردیدی در خلاقیت و ابداعات ایرانیان در فنون بافندگی فرش، به ویژه قالی گرهدار باقی نمیگذارد، آثاری کمنظیر و در مواردی بینظیر، گواه آنند که صرفنظر از وجوه خلاقانه و مهارتهای پیدا و نهان به کار گرفته شده در گرایشهای مختلف بافندگی، عملِ درهمتنیدن الیاف و به دیگر سخن، رِشتن و بافتن، کارکردهای متفاوت و حتی شگفتانگیزی در زندگی اقوام ساکن سرزمین ایران داشته است که گاه بر پیوستگی و پیوند آن با سنت تأکید میورزد و گاه بر هنری که به تمامی متکی است بر خلاقیت و ابتکار و گاه بافتهای در میانه این دو. در این حال هیچگاه نمیتوان از حضور عناصر، مفاهیم و کارکردهایی به غایت عامیانه در بافتهها که آنها را از جایگاهی متفاوتتر در فرهنگ و تمدن ایرانیان برخوردار میسازد، چشم پوشید. افزون بر اینها، شناختی اینگونه، فرصتی است مغتنم برای داشتن نگاهی متفاوت به هنر بافندگی ایرانیان؛ هرچند که این کوتاه سخن مدخلی بیش نیست.
نخستین توجه
نخستین توجه به بافتههایی اینچنین، زمانی برای نگارنده معنا یافت که در میان اقوام سیستانی ساکن منتهیالیه مرزهای شرقی ایران، به دنبال شواهدی از فرشبافی تاریخی آنها بودم و کتاب تازه انتشار یافته «فرش سیستان»، مشوق اصلی من بود. در این پژوهش میدانی، در کنار برخی از دارهای بافندگی، رشتههایی بلند و درهم تنیده، شبیه به گیسوان بافتهشده زنان قرار داشت که اندکی بعد یکی از همراهان، انسانیبودن آن را متذکر شد. گیسوان بلند، بریده و بافته با نظمی خاص، همچون اشیایی که بافندگان در باوری کهن برای دفع شر یا چشمزخم در سایر مناطق، بردار قالی میآویزند. پیشتر، در یافتههای دره پازیریک نمونههای مشابهی از گیسوانِ بافتهشده پیدا شده است و پیشینه سیستانیان نیز تائیدی است بر سکایی بودن این سنت در سیستان.
دره پازیریک در منطقه سیبری، حافظ مقبرههایی با حدود ۲۵۰۰ سال قدمت است که درون یکی از آنها و در کنار اسکلت متوفی، ادوات، ابزارِ زندگی، اجساد اسب، گیسوان بافتهشده یک زن و همچنین یک قالی یگانه که با نفوذ یخ و برف به طور معجزهآسایی سالم باقیمانده بودند، پیدا شده است.
از این مشاهدات بیش از بیست سال گذشت تا در نهایتِ شگفتی و خوشاقبالی، بافتهای با حدود سه هزار سال قدمت مشاهده شد که از درهم تنیدن رشتههای بلند گیسوان حداقل بیست زن به وجود آمده بود. تصویر دو خنجر و ترنجی در مرکز (که گویا در ابتدا به چهره انسان شباهت داشته) حکایت از بافتهای متفاوت داشت. بافتهای که با توجه به ابعاد خاص و همچنین عدم استحکام، نمیتوانسته به هیچ روی کارکردی به عنوان زیرانداز نظیر گلیم یا سایر گرهبافتهها داشته باشد. اگرچه محل یافت این بافته مویینِ انسانی جایی در شمالغرب ایران و نواحی آذربایجان معرفی شده است، اما تعلق چنین بافتهای به سیستانیان در شرق ایران بدیهیتر به نظر میرسد.
برای خواندن ادامه این مطلب به شماره شش مجله فارسی گیلگمش مراجعه کنید.