اخبار

یونان؛ قصه‌ها و اسطوره‌ها

«شکرکنجی» در آخرین رویداد تابستانۀ خود طعم «قصه‌ها و اسطوره‌های یونان» را چشید.
در این برنامه که با میزبانی بنیاد بیدل دهلوی برگزار شد، آرش نورآقایی، مدیرمسئول فصلنامۀ میراث و گردشگری گیلگمش و نشر نوسده به دعوت سیمین منصوری از ماحصل دریافت‌هایش به کشور یونان تعریف کرد.
نورآقایی در مقدمۀ این گفتار از کم‌توجهی ما ایرانیان به سهم کشور یونان در علوم مختلف گفت، و دلیل آن را احتملا تجربیات تلخ و حقارت‌هایی برشمرد که در جنگ‌های تاریخی ایران و یونان نصیبمان شده‌است. او جایگاه یونان را در علم و هنر گوشزد کرد و آن را منشأ خیال‌پردازی دانست و پس از مرور خاطراتی تلخ و شیرین از نخستین سفر خود به این کشور به قدرت هویت‌بخشی یونان اشاره کرد؛ مزیتی که در پی امکان نام‌گذاری به دست آورده‌است.
به گفتۀ نورآقایی «نامیدن» شرط لازم برای هویت دادن به یک ابژه است و یونان با قدمتی که در علوم مختلف از جمله فلسفه و ادبیات داشته در این خصوص پیشتاز بوده‌است، دنیا در این زمینه مدیون یونان است و این کشور در ابداع تعداد پرشماری از نام‌ها، معانی، کلیدواژه‌ها، کهن‌الگوها و پارادایم‌ها سهم داشته‌است.
در این گفتار پس از معرفی چهار سایت مهم گردشگری کشور یونان اعم از آکروپولیس، دلفی، الیمپیا و اپیداوروس به وجه تشابه سازه‌ای آنها پرداخت؛ هر چهار سایت دارای حداقل سه کاربرد شامل یک مکان عبادی (پرورش روح)، مکان ورزشی (پرورش جسم) و آمفی‌تئاتر (پرورش ذهن) بوده‌اند.
لازم به ذکر است که آمفی‌تئاتر (به شکل نیم‌دایره) در یونان به وجود آمده و پس از تغییراتی (به صورت دایره یا بیضی) به نام کولوسئوم در روم احداث شده‌است. چنین فضاهای بسته‌ای در یونان با عناوین ژیمنازیوم یا استادیوم با کاربری ورزشی تعبیه شده‌ بودند.
مدیرمسئول فصلنامۀ گیلگمش پس از این مقدمه به معرفی واژه‌هایی پرداخت که با معانی عمیقی در حوزه‌های فلسفه، ادبیات، سیاست و… هدیۀ یونان به جهان هستند.
«کاتارسیس» از آن جمله و تزکیۀ نفسی (روان‌پالایی) است که به بیان ارسطو، حاصل همذات‌پنداری، ترس و ترحم ناشی از تماشای تراژدی به شمار می‌رود. ارسطو این مفهوم را در کتاب De Poetica یا «بوطیقا» (معربِ فن شعر) ارائه کرده‌است. بوطیقا نشان می‌دهد که یونان بیش از ۲۳۰۰ سال قبل، تا چه حد در فلسفۀ ادبیات، سخن‌شناسی و مفهوم شعر به بلاغت رسیده‌است. می‌توان گفت نه تنها بستر اجرای هنرهای نمایشی در یونان موجود بوده بلکه امکان تحلیل و بررسی تأثیر هنر بر انسان نیز وجود داشته‌است، همچنان که کاتارسیس به عنوان تأثیر تراژدی در مقابل کمدی مورد توجه بوده‌است.
«تراژدی» (آواز بز، برگرفته از آیین قربانی در سنت‌های مذهبی یونان) و «کمدی» (سرود دسته‌جمعی) هم از واژگان یونانی هستند.
هم‌چنین نظام رأی‌گیری به عنوان شاهدی بر استقرار دموکراسی در آن دوران در یونان به جای مانده‌است.
وجود نرم‌افزاری به نام «دلفی» و شرکتی به نام «اوراکل» نمونه‌هایی از حضور میراث سایت دلفی در تکنولوژی‌های نوین امروزی هستند.
نورآقایی در ادامه به شرح مختصری از معبد آپولون در شهر دلفی و جایگاه اوراکل (بانوی کاهن و پیش‌گو) پرداخت و هر سه معنای اوراکل اعم از پیش‌گویی، پیشگو و جایگاه پیش‌گویی را برشمرد. از معابد زئوس و هرا در الیمپیا گفت. همچنین معبد پارتنون (نماد آتنا و شهر آتن)، استادیوم تمام‌مرمرِ پاناتنائیک (محل برگزاری اولین مسابقات مدرن المپیک) و تئاتر دیونیزوس در آکروپولیس و معبد اسکلوپیوس (خدای شفا) در سایت اپیداوروس را معرفی کرد، همان که با عصایی چوبی (تز) و دربرگرفته شده از مار (آنتی‌تز) نیش را به نوش (سنتز) تبدیل می‌کرد.
او از ویژگی‌های آمفی‌تئاتر و حمام (therm) این سایت گفت. به گفتۀ ایشان بیماران در معبد اسکلوپیوس می‌خوابیدند تا زمانی که همچون مار پوست‌اندازی کنند و سلامتی خود را به دست آورند.
معبد و استادیوم الیمپیا در ادامه شرح داده شد. این سایت به دلیل برگزاری بازی‌های المپیک سهم به‌سزایی در اتحاد مردم یونان و به نوعی توریسم ورزشی داشته‌است. ورزش‌های کشتی سنتی، پرتاب نیزه و دیسک و ارابه‌رانی و… در این استادیوم انجام شده‌اند.
آرش نورآقایی در ادامه مسیر گردشگری امروزی هریک از چهار سایت برشمرده را به اختصار معرفی کرد.
او از تعدد درختان سرو در حاشیۀ دریای مدیترانه و حلقۀ (تاج سر) متداول از برگ‌های درختان زیتون و غار (برگ بو) گفت.
سنگ «اومفالوس» به عنوان نماد باستانی ناف دنیا در یونان جاذبۀ دیگری از سایت دلفی بود که نورآقایی مورد توجه قرار داد. بر اساس افسانه‌های یونانی، زئوس دو عقاب را از دو سر دنیا به پرواز درآورد تا محل به هم رسیدن آنها را در این مکان، مرکز جهان بنامد. این سنگ در موزۀ دلفی قرار دارد.

کوه پارناسوس، مشرف به دلفی، کوه اسطوره‌ای است که به عنوان اقامتگاه آپولو و نُه Muse (موزها: الهه‌های نگهبان هنرهای زیبا) معرفی شد.
مدیرمسئول نشر نوسده نقاشی «گردهمایی شعرا» اثر رافائل در واتیکان را از جمله آثار برگرفته از این اسطوره خواند. برج مون‌پارناس پاریس، نام خود را از این کوه وام گرفته‌است.
نورآقایی هم‌چنین از آکروپولیس به معنای شهری که در بالا قرار گرفته و معبد نایکی به عنوان الۀ پیروزی گفت؛ همان که نام شهر «نیسِ» فرانسه برگرفته از آن است.
پارتنون، بنای دیگری بود که وی از آن در قالب قلعه دختر (اینجا آتنا) یاد کرد. او هم‌چنین از تمایز پارتنون و پانتئون (جایگاه همۀ خدایان، در روم) گفت.
او به تئاتر دیونیزوس در آکروپولیس و دست کم دو مجسمه‌اش در موزه‌های ایران باستان و شوش اشاره کرد.
نورآقایی از سازۀ دیگری به نام «اودئون» (Odeon) در آکروپولیس گفت که برای اجرای برنامه‌های موسیقایی احداث شده‌است. گفت که واژۀ ملودی و ادئون از یک ریشه هستند.
ایشان هم‌چنین از رواج سنت نامگذاری مکان‌ها بر اساس نام اسطوره‌ها یاد کرد، از پیروزی آتنا بر پوزیدون و نامگذاری شهر آتن بر مبنای نام آتنا و کاشت درخت زیتون توسط او گفت؛ بار دیگر نامگذاری شهر نیس در فرانسه را از اسطورۀ نایکی یادآوری کرد که نشان‌دهندۀ گسترۀ قلمرو فرهنگ یونان است، و نامگذاری ایالت جورجیا در امریکا و کشور گرجستان را بر پایۀ «سنت جورج» (پهلوان اژدهاکش اسطوره‌ای مسیحی) معرفی کرد.
نورآقایی همزیستی یونانیان را با اسطوره‌های خود شگرف و الهام‌بخش دانست.
الگوبرداری رومیان از اسطوره‌های یونانی موضوع دیگری بود که مورد توجه قرار گرفت.
آرش نورآقایی از نپتون رومی به مثابۀ پوزیدون یونانی گفت و توجه داد که حتی نامگذاری شهر روم را بر اساس افسانۀ دو برادر به نام‌های رموس و رمولوس، در ادامۀ افسانۀ «تروی» دانسته‌اند.
ایشان سخنان خود را با معرفی دو آگورای یونانی و رومی در آتن ادامه داد؛ بازارهایی به معنای محل فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آتن که معادل فروم (Forum) رومی‌است. وی در ادامه «آگورافوبیا» را به عنوان هراس از ازدحام معرفی کرد.
مدیرمسئول فصلنامۀ گیلگمش دانش اسطوره‌شناسی یونان و روم را سواد بصری لازم برای درک هنر اروپا دانست.
او هم‌چنین از نقش خدایان یونان در حوزۀ شخصیت‌شناسی در علم روانشناسی گفت.
نورآقایی اهمیت برگزاری چهار جشنوارۀ بازی‌ در یونان باستان را مرور کرد. این بازی‌ها عبارت بودند از: بازی‌های المپیک که به افتخار زئوس در الیمپیا برگزار می‌شد، بازی‌های «پیتیک» که در دلفی برگزار می‌شد و آپولو را گرامی می‌داشتند، بازی‌های « نِمِیَن » که در «نِمِئا» و به احترام زئوس برپا می‌شد و بازی‌های «ایسمیان» که در شهر ایسمیا و به افتخار پوزیدون بود.
ایشان از «پالااسترا» (palaestra) به عنوان نوعی فضای ورزشی (متمایز از ژیمنازیوم و استادیوم)، ستون‌های دوریک، یونیک و کُرِنتی در معماری هلنی یونان، اسطورۀ اطلس و عقدۀ اودیپ (در مقابل عقدۀ الکترا) تعریف کرد.
او به اختصار از پرسئوس و ارتباطش با پَر سیاوشان و صور فلکی تعریف کرد و گفت که در اساطیر یونانی، پرسئوس پسر زئوس و دانائه بود. پس از ماجراهای او (مانند کشتن مدوسا و نجات آندرومدا)، برخی منابع یونانی ادعا می‌کنند که او به شرق سفر کرد و بنیان‌گذار سلسله‌ای شد که با ایرانیان مرتبط است.
بر اساس نوشته‌های هرودوت (تاریخ‌نگار یونانی، قرن پنجم پیش از میلاد)، ایرانیان (پارس‌ها) خود را از نسل شخصی به نام پرسس (Perses) می‌دانستند. هرودوت در کتاب تاریخ (کتاب هفتم، بند ۶۱) اشاره می‌کند که پارس‌ها نام خود را از پرسس، پسر پرسئوس و آندرومدا، گرفته‌اند. این روایت اسطوره‌ای است و نه لزوماً تاریخی.
نارسیس، اسطورۀ یونانی دیگری بود که به گفتۀ نورآقایی مفاهیمی چون خودشیفتگی، گل نرگس و احتمالاً موبدان نرسی (نرسه) ساسانی در ایران از آن نشأت گرفته‌اند.
افسانۀ سیزیف موضوع دیگر این گفتار بود تا کلیدواژه‌هایی چون هیچ‌انگاری، مجازات ابدی و بیهودگی تبیین شوند. نورآقایی باور دارد که در اسطوره‌های یونانی، محکوم شدن به یک کار باطل ابدی، بسیار رایج است. او مجازات پرونته را به دلیل آوردن آتش از المپ برای انسان، از این دست خواند.
او تأکید کرد که قبل از آتش در اسطوره‌شناسی اغلب ملل، خدایان آفریننده هستند و بعد از آتش، این انسان است که می‌آفریند. او از هوشنگ، معادل پرومتۀ یونانی یاد کرد.
در ادامه، اِروس نیز به عنوان خدای عشق معرفی شد.
نورآقایی از ارتباط روان‌شناسی (psychology) با افسانۀ «پسوخه» (psyche) و «کوپید» گفت. پسوخه دختر زیبارویی بود -که علیرغم حسادت ونوس- معشوقۀ کوپید، پسر ونوس شد. مجسمۀ شگفت‌انگیز آنها را آنتونیو کانووا ساخته که یکی از بهترین آثار موزۀ لوور است.

در بخش بعد از ریشۀ یونانی واژه‌های سیاسی نظیر دموکراسی، اُلیگارشی، مونارشی، و برخی واژه‌های وابسته به زمین همچون زمین‌شناسی یا ژئولوژی، زمین یا ژئو و حتی گاو (Cow) و کیهان و… که ریشه در واژۀ گایا(Gaia) ، الهۀ زمین دارند صحبت شد.
نورآقایی از موزهای نُه‌گانۀ هنر در یونان گفت. آنها پری‌های الهام‌بخش و روح هنر برای مضامینی همچون تاریخ، موسیقی، طنز، غزل و رقص، تراژدی، شعر شهوانی، فصاحت و بلاغت، اخترشناسی، ژست و تئاتر بروند. واژۀ موزه (Museum) از این پریان نیمه‌خدا گرفته شده‌است.
مدیرمسئول نشر نوسده هم‌چنین از باغ آکادمی در نزدیکی معبد هفائیستوس در شهر آتن تعریف کرد؛ جایی که از حضور افلاطون در آن صحیت می‌شود. او از منطقه‌ای به نام «کرامیکوس» در مسیر آکادمی یاد کرد که عبارت سرامیک، وام‌دار آن است.
به گفتۀ ایشان ژیمنازیوم از ریشۀ «ژیمنوس» (gymnos) به معنای مکانی که برای ورزش است و ورزشکاران در آن عریان می‌شوند -جایی مثل رختکن‌های امروزی- است.
نورآقایی در ادامه از ریشۀ یونانی کلماتی چون آناتومی، پاتولوژی، کاردیوگرافیcord) ، به معنای قلب(، تراپی، نورون، مورفین، آنارشیست، کرون (زمان) و هرمافرودیت (فرزند دوجنسیتی هرمس و آفرودیت) گفت. او به مجسمۀ هرمافرودیت در موزۀ لوور اشاره کرد که گرچه سازنده‌اش معلوم نیست اما اولین اثر باستانی دوجنسی است. تختخواب مرمرین و شگفت‌انگیز او را بعدها برنینی ساخته‌است.
او در ادامه از ریشۀ عبارت تایتانیک، تایتان و ریشۀ اکو (صدا) از پَری پُرحرفی به این نام سخن گفت که نفرین شده، محو و به پژواک تبدیل شد.
نورآقایی چنین ادامه داد که صدا هم نظیر آتش در اسطوره‌شناسی مهم است. او به اهمیت گفتار در تعدد موزهای یونانی مرتبط اشاره کرد و گفت که در ایران، صدا از «واک» نشأت گرفته و اسطورۀ آن نیز «فرواک» است. از او که فرزند سیامک است در متون زرتشتی یاد شده و گفتار را در کوه به بشر آموخته‌است.
در این گفتار از «پَن»، خدای شبانان هم یاد شده که به خاطر فریاد دهشتناکش بر سر تایتان‌ها ریشۀ هراس (Panic) است.
نورآقایی تأکید کرد که در یونان، خدایان اساطیری با مکان در ارتباط هستند؛ جایگاه آنها کوه، غار، دریا، زیر زمین، جزیره و… است و حتی محلی برای تولد آنها متصور است.
به باور آرش نورآقایی، اسطوره ساختن در دنیای باستان نوعی تولید محتوا بوده‌است.
وی به جزیرۀ لسبوس و اشعار غنایی «سافو»، شاعرۀ اهل این جزیره در ستایش زنان و ارتباط آن با واژۀ «لزبین» (Lesbian) گفت.
نورآقایی از تاریخچۀ نامگذاری «بیزانس» و رابطه‌اش با بیزاس، پادشاه شهر مِگارا (در نزدیکی شهر آتن)، گفت که مستعمره‌ای در بخش نابینایان (بخش خیره‌کننده‌ای که دیده نشده بود) در ساحل بِسفر ساخت و آن را بیزانس نامید.
تنگۀ بسفر نیز حکایتی مشابه داشت. هندسۀ این تنگه با اسطورۀ «آیو» در ارتباط است. او که کاهنه‌ای زیبا بود مورد حسد هرا -همسر زئوس- قرار گرفته و به گاو سفیدی تبدیل می‌شود و در پی آزار نیش زنبوری که هرا نصیبش کرده بود در مسیر بسفر چنان می‌گردد که این تنگه شکل گرفته‌است. بسفر در معنای لغوی خود عبارت است از «گذرگاه گاو».
ایشان از «باخوس» به عنوان نام دیگر دیونیزوس یاد کرد که با واژۀ بَغ در ارتباط است.
آرش نورآقایی در واپسین بخش از نقاب طلای آگاممنون و اطلاق پرسونا به آن گفت.
او از یک سو معرفت یونان باستان را ستود و از سوی دیگر تبحر آنها را در تجسم آناتومی یادآور شد.
این گفتار با قدردانی از حضور مخاطبین پایان پذیرفت.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا