نخستین رویداد کهندارنگری
نخستین رویداد کهندارنگری بعداز ظهر ۱۴ تیرماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
«محسن جعفری»، کهندارنگر و کنشگر محیط زیست؛ «علی چراغی»، اقوامشناس؛ «آرش نورآقایی»، مدیرمسئول فصلنامهٔ میراث و گردشگری گیلگمش و «مهدی شمسی»، مدرس تفکر گرافیک ارگانیک سخنرانان این نشست بودند.
یونس خسروبیگی، نمایندهٔ کانون آسیبشناسی دانشگاه تهران، در مقدمهً این نشست از ورود ناگزیرِ سیاستمداران به مقولهٔ محیط زیست و لحاظ مواردی برای حفظ آن در برنامهریزیهای دنیای امروز گفت. وی شناسایی آسیبهای زیستمحیطی و تلاش برای سهیم کردن جامعه به ویژه جوانان پویا در رفع کمبودهای محیط زیست را حائز اهمیت شمرده سلامت جسمانی و روانی هموطنان را منوط به حفظ محیط زیست دانست. وی همچنین بر لزوم احقاق حق حیات سایر موجودات، اهمیت نقش زنان دغدغهمند کشور و مدیریت مصرف توجه داد.
محسن جعفری، نخستین سخنران این نشست بود. ایشان از دلیل انتخاب عبارت «کهندارنگری» به کمک برادر ادیب خود و چگونگی ایجاد این شاخه در گردشگری گفت؛ لزوم اهمیت جایگاه ویژه درختان را تشریح و تأثیر جنگلهای هیرکانی در البرز شرقی تا غربی در زیستبومهای انسانی و علل مختلف از بین رفتن بخشهایی از آن در طول تاریخ را تبیین کرد و در این میان به آلودگی نوری توجه داد؛ وجود جنگلهای انبوه اُرس را یادآور شد و اذعان داشت که هنوز بخش اندکی از این گونه در شمال شرق ایران، البرز میانی و البرز شرقی موجودند.
جعفری که دانشآموختهٔ گرافیک است از چگونگی علاقهمند شدن خود به درختان کهنسال گفت؛ از روزهایی که نقشِ بالای کهندارها را میزد، در کنارشان میآسود و دغدغهٔ نگاهبانیشان را در سر میپروراند؛ از دلدادگیاش با ارسبانوی شهرستانک گفت و گفتگوهای شبانهشان و تلاشی که با جمعآوری تعداد قابل توجهی بذر به همت دوستان برای احیای آن شده؛ از بلندمازو، نگین سبز ارسنجان، از اُرس شاهرود در همسایگی شاهوار؛ از سرو دیباج، انجیر معابد و…
او ضمن خاطرنشان کردن ارزش اکولوژیکی انواع گونههای کهندار به تأثیر همنشینی با آنها پرداخت تا آنجا که برای کهندارنگرِ پرشور مقام شاعر، نقاش یا فیلسوف را دور از انتظار نمیداند. به زعم او با تنوع اقلیمی موجود در کشور، خوشبختانه با تنوع کمنظیر درختان کهنسال هم رو به رو هستیم: انواع اُرس، انواع سرو، انواع بلوط و داغداغان، توت، گردو، چنار و… که گاه احتمالاً جزو بلندترین نوع خود در جهان هستند.
جعفری از تغییر نام درخت اُرس، اَوِرس، اورَس گفت و اشاره کرد که حتی منطقهای در کشور به نام سه اواِرس وجود دارد به معنای جایگاه سه اُرس که البته در حال حاضر یکی از آنها از بین رفتهاست.
ایشان در بخش پایانی گفتار خود از نقش ملاقات درختان در حفظ آنها گفت. به گمان جعفری آن که برای زیارت درختی سفر کند با فهمی که نسبت به طبیعت کسب کرده هیچگاه در صدد تخریب آن بر نخواهد آمد. او از هموطنان برای شناخت طبیعت ایران، به ویژه گونههای ارزشمند درختان دعوت کرد.
نقش طبیعت در فرهنگ اقوام، عنوان سخنرانی دومین مدعو این رویداد بود. علی چراغی از نقش طبیعت و سهم آن در فرهنگ گفت. وی با وصف موقعیت جغرافیایی کشور و سهم رشتهکوههای البرز در شمال، زاگرس در غرب و کوههای شرق کشور به سهم ۵۴٪ آنها از یکسو و نیمهبیابانی بودن از سوی دیگر توجه داد و تلاقی این دو را موجب ایجاد تنوع اقلیمی سرزمین خواند. چراغی، سازگاری زیستمندان این اقلیمهای مختلف را با طبیعت از موجبات پایداریِ زیستی و تفاوت در نوع نگرشها، رفتارها، عادات و در نتیجه فرهنگها را حاصل این تمایز سبک زندگی معرفی کرد. او بر دو شیوهٔ کشاورزی و دامپروری مبتنی بر دو نوع سبک زندگی جمعآوری خوراک و شکارورزی تأکید کرد که یکجانشینی (اعم از روستانشینی و شهرنشینی) و کوچروی (عشایر) به ترتیب حاصل هریک از این دو سبک برشمرده میشوند. چراغی توجه داد که به نوعی هر دو گونه از زیست را طبیعت بر انسان حکم کرده تا زندگی ممکن گردد.
او همچنین شهرنشینی را حاصل تلاش انسان برای استفادهٔ به ظاهر حداکثری از طبیعت در دنیای مدرن دانست؛ حال آنکه بهرهوری کوچروها از ییلاق و قشلاق هیچگاه آسیبرساننده به طبیعت نبوده چراکه بدون چرای بیرویه، تناسب برداشت از طبیعت برقرار بوده است. علی چراغی از زندگی شهرنشینی همراه با افزایش جمعیت و افزایش نیاز به مواد لبنی و گوشت و… به عنوان دلیل چرای بیرویهٔ دام و کاشت و برداشت نامتعارف محصولات زراعی گفت.
ایشان ذات زندگی کوچرو و روستایی را متناسب با طبیعت معرفی کرد، از تناسب دام به طور مثال بز در زاگرس، گوسفند در شمال غرب کشور، گاو میش در خوزستان، شتر در بیابانها و… گفت؛ کشت پسته در جنوب شرق و زعفران در خراسان و برنج در شمال کشور و… را یادآور شد و بر ناسازگاری منابع آبی و کشتهای نامتعارف این روزها توجه داد.
معماری بومی دستاورد دیگری بود که این اقوامشناس به عنوان نشانهای از راهکارهای زیست پایدار به آن پرداخت. وی تأکید کرد که در معماری ایران، مصالح بومآورد است و در این خصوص از کاربرد منابع موجود در بافت چادرهای عشایری و آلاچیقها نظیر موی بز و پشم گوسفند گفت. ایشان به صنایع دستی هر منطقه نیز به عنوان نمونهٔ دیگری از کاربرد منابع موجود در هر اقلیم اشاره کرد و در این بخش به ابریشمبافی در چادرشب و استفاده از پشم دام در فرشینههایی چون گلیم، جاجیم یا الیاف گیاهی در زیلو و… توجه داد.
آرش نورآقایی، مدیرمسئول فصلنامهٔ گیلگمش، سخنران سوم این نشست، گفتار خود را با تبریک روزهای ملی دماوند و قلم آغاز کرد. او پیش از هر شرحی انتخاب شگفتآور و خلاقانهٔ عبارت «کهندارنگری» را به محسن جعفری و ایجاد این ژانر در طبیعتگردی را به مشتاقان تبریک گفت. او همچنین از استاد مجید اسکندری به خاطر همکاری در تألیف کتاب «اهل اردکانم» برای معرفی کهندارهای این شهرستان سپاسگزاری کرد.
نورآقایی در این نشست حول محور «درخت؛ میراث و فرهنگ» هشت مورد را به شرح ادامه برشمرد:
۱- از نقش درخت (گردو) در روایت اسطورهای تیر آرش کمانگیر گفت.
او به هممعنی بودن و همچنین در برخی اوقات همریشه بودن واژههای دشمن، دروغ و خشکسالی در زبان لاتین، حمایت ستارهٔ بارانزای تیشتر برای رفع خشکسالی و حفظ رود (آب) در حریم ایران پس از پرتاب تیر اشاره کرد، و جشن تیرگان را به نوعی جشن پایان خشکسالی نامید.
۲- یکی از متون شگفتانگیز در ادبیات کهن ایران به نام «درخت آسوریک» معرفی شد که به زبان پهلوی اشکانی نوشته شده است. این متن شرح گفتگوی یک درخت نخل است با یک بز؛ به نوعی گفتگوی دو گونه سبک زندگی است: کشاورزی و دامپروری.
۳- همانطور که استاد بهرام بیضایی هم باور دارد درخت در فولکلور ایران سخنگوست و حنجرهٔ درخت چیزی نیست جز همان حنجرهٔ گنجشکان و بلبلانی که روی آن مینشینند. نورآقایی داستان طوطی و بازرگان را یادآوری کرد.
۴- درخت سرو از بینالنهرین تا ایران همیشه مطرح بوده است. این درخت نماد سرسبزیِ همیشگی و جاودانگی است، گو اینکه در قبرستانها هم کاشته میشود.
درخت سرو در نمادگرایی به بته جقه تبدیل میشود، و در مفاهیم توامان آزادگی و شرافت را تداعی میکند. حتی در ترمهٔ عبای امیرکبیر هم بتهجقه وجود دارد. این نماد در تاج شاهان ایران بعد از نادرشاه هم به چشم میخورد.
نورآقایی یادآور شد کِشتیای که گیلگمش با آن راهی یافتن گیاه جاودانگی شد نیز از درختان سرو ساخته شده بود.
او اشاره کرد که در عهد عتیق هم به درخت سرو اشاراتی شدهاست.
همچنین در باغ ایرانی، یکی از درختان مهم، سرو است، گویی درختی از آنِ بهشت است.
در اشعار ایرانی نیز معشوق به سرو تشبیه میشود.
۵- در اسطورهشناسی، محور جهان، درخت است، ستونی که عرش را به فرش وصل میکند.
نورآقایی از ستونهای کلیسای ساگرادفامیلیا گفت، همانها که نمادی از درخت معرفی میشوند. وی به درختان در تخت جمشید و آپادانا و… و درخت واژگون اشاره کرد.
۶- پس از درخت واژگون نوبت به لالهٔ واژگون رسید که در زبان لاتین «تاج امپراتوری» معنا میدهد. ایشان یادآوری کرد که در تاق بستان، تصویر پادشاه و لالهٔ واژگون با هم به چشم میخورند. لالهٔ واژگون در زمان صفویه هم به عنوان نماد گل شاهعباسی نقشآفرینی کرده است.
۷- در تاق بستان از درخت زندگی هم در نقشها استفاده شدهاست. درخت زندگی از آن جهت اهمیت دارد که در بسیاری از داستانهای اسطورهای دنیا ریشهٔ مردمان، گیاه دانسته شدهاست.
در باور مردمان اسکاندیناوی، اسک و امبلا، پدر و مادر آنها درختان زبان گنجشک و نارون هستند؛ در باورهای عبری و توراتی تا اسلام، آدم و حوا نخستین انسانها هستند و در افریقا هم به گیاه ذرت یا همان باباآدم به عنوان منشأ انسان اعتقاد دارند. در ایران، مشی و مشیانه را از گیاه ریواس میدانند.
به گفتهٔ نورآقایی گیاه، گاو، کیهان، جیهان و جهان و… از یک ریشهاند.
۸- در آیینهای جادویی و شفا هم گاهی از گیاهان یا شیرهٔ گیاهان استفاده میشود.
حسن ختام سومین گفتار، خوانش متنی بود که نورآقایی پس از مواجهه با تنهاییِ اُرسبانوی شهرستانک در ۱ مرداد ۱۴۰۱ نوشت:
«چهرهٔ البرز چه شگفت است؛ سرِ سربلندِ سفید و دلِ کهنِ سبزی دارد.
یک بار فرصتی داشتم که به دربار دماوند راه یابم و سر به آستانش بسابم و امروز رخصتی یافتم تا به حریم اُرسبانوی شهرستانک پا بگذارم و دل به دلش بسپارم.
وه که البرز چه شکوهی دارد؛ بلندبالاترین است و کهنترین.
امروز در یکی از روزهای تیرِ گرم، در دل البرز او را دیدم؛ سبز بود و افراشته، البته تنها و انگار فراموش شده.
پسرکی چوپان، ۱۲ ساله، دور از مادر، اهل افغانستان، زیر سایهٔ ایرانبانو خوابیده بود و رختهایش به درخت آویخته.
دورتر برّههایی لمیده بودند در انتظار مادرانی که برگردند و شیر بنوشانندشان. نام پسرک محمدرسول بود.
حالا که مینویسم، در این اندیشهام که محمدرسولِ چوپان در کوه البرز، از کهنترین موجود زندهٔ ایران چه وحی میشنود.»
مهدی شمسی، گرافیست و مدرس تفکر گرافیک ارگانیک در ادامه به معرفی چیستیِ این هنر پرداخت. ایشان ابتدا از حسن نظر مدیرمسئول فصلنامهٔ گیلگمش برای درج مقالهای با عنوان «از طبیعت الهام میگیرم» به قلم وی در هفتمین شماره از نسخهٔ فارسی این مجله تشکر کرد. شمسی در وصف این تخصص چنین گفت:
«هنر ایجاد نقش، فرم، شکل، تصویر و حجم با عناصر طبیعی به منظور ارتباط بیشتر و تأملبرانگیز با طبیعت و کشف خلاقیتها و توانمندیهای فردی و همچنین کشف هنر و مهندسیِ نهفته در طبیعت که در درازمدت موجب همسوشدن رفتار، کردار و اندیشهٔ شخص هنرمند با قوانین طبیعت و نظام آفرینش میشود.»
ایشان با توجه به شباهت حاصل گرافیک ارگانیک با هنر محیطی (land art) به شرح وجه تمایز آنها پرداخت. شمسی که سالها در حوزهٔ هنر محیطی نیز فعالیت داشته علیرغم حضور در مجامع دانشگاهی از انگیزهٔ خود برای خلق هنر گرافیک ارگانیک گفت. ایشان به سابقهٔ گیاهخواری و تأثیرات آن بر خود، نقشی که تولد فرزندش در رسالت او ایجاد کرده و اهمیت ارتباط با طبیعت به ویژه برای جوانان اشاره کرد.
همچنین امکان سادهنگری و قابل فهم بودن مضامین طبیعت را از مهمترین عوامل برای ترویج این هنر معرفی کرد.
شمسی گرافیک را از روزگاران دور و چهبسا از آنچه پیشینیان بر دیوار غارها نگاشتهاند حامل پیام دانست و گرافیک ارگانیک را پیامی از طبیعت برای مخاطب خواند و از اقبال این هنر در تجربههایش بهویژه برای کودکان تعریف کرد.
او خلق و فهم هنر مذکور را وابسته به پیشنیازی ندانسته آن را همچون مفرش و سفالینه حامل لهجهٔ تصویری از طبیعتی میخواند که از آن برگرفته شده است.
به زعم مهدی شمسی، گرافیک ارگانیک آنقدر ساده است که فهم و بهرهبردن از آن نیاز به هیچ تخصصی ندارد و فقط باید دغدغهٔ طبیعت داشت و شروع کرد.
او یادآوری کرد که در هنر محیطی ابتدا اولویت با هنر است و بعد با طبیعت و چهبسا بسیاری از آثار هنر محیطی به محیط زیست آسیب رساندهاند. اما در گرافیک ارگانیک اولویت با طبیعت و محیط زیست است.
او همچنین گرافیک ارگانیک را جایگزین مواردی دانست که به ویژه در دنیای کودکان با آلایندههایی نظیر مواد رنگی شیمیایی، چسب و… سر و کار دارند.
شمسی در خاتمه به نقش طبیعت در کودکیِ افراد در میزان بهره بردن از طبیعت توجه داد.
پایانبخش سخنرانیهای این رویداد گفتار استاد مجید اسکندری، دارای دکتری علوم گیاهی و مدرس دورههای طبیعتگردی بود؛ او که الهامبخش کهندارنگری در محسن جعفری شد.
ایشان ضمن تبریک به حضار به خاطر کنجکاوی و اشتیاقی که در این رویداد رقم زده شد، اقدامات شایستهٔ محسن جعفری را به تبع فراخوانهای متعدد و موفق برای احیای درختان قابل تقدیر دانست.
اسکندری ابراز داشت که بیشک همهٔ درختانی که به شکلهای گوناگون مثمر ثمر هستند روزی انسانی نیک بوده و این چرخه در طبیعت ادامه دارد.
به گفتهٔ وی، جعفری با کهندارنگری یکی از خلأهای طبیعتگردی کشور را مورد توجه داوطلبانه قرار داده، این شاخه از طبیعتگردی را پایهگذاری کرده و البته که هنوز طبیعتگردی ایران، ناشناخته و نقصان زیاد دارد. ایشان ابراز امیدواری کرد که هر کدام از حاضرین بتواند گرهی را از این حوزه باز کند.
این رویداد با پاسخ به پرسشهای حاضرین، امید به تداوم همراهی علاقهمندان با فعالیتهای کهندارنگری و قدردانی از مدیریت باغ نگارستان و کانون آسیبهای اجتماعی دانشگاه تهران برای برپایی این نشست پایان پذیرفت.